بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
درس دوم
در پایان این درس خواهیم دانست
ــ تاریخچه ی اعتقاد به معاد در اقوام ابتدایی .
ــ آیا در کتب آسمانی در مورد معاد مباحثی وجود دارد ؟
ــ تاریخچه ی معاد در نزد فرق و گروه های اسلامی که بعضی شیعه بودند و برخی اهل تسنن هستند و عبارتند از :
1ـ تناسخیّه یا توتم پرستان
2ـ صوفیه یا عرفا
3- کشفیّه یا شیخیّه
4- فلاسفه شامل : فلسفه ی مشاء، فلسفه ی اشراق، فلسفه ی حکمت متعالی یا صدرایی
تاریخچه ی اعتقاد به معاد از حضرت آدم (ع) شروع می شود. همان طور که در درس اول گفته شد از همان آغازین لحظات خلقت بشر تعلیمات مباحث معاد نیز آغاز شد . به همین دلیل با اطلاعاتی که از روی سنگواره ها به دست آمده معلوم می شود که اقوام بَدَوی و ابتدایی که در عصر حَجَر زندگی می کردند نیز به شکل خرافی به معاد اعتقاد داشته اند . گروهی از این اقوام بدوی همراه مردگان خود تعدادی وسایل شخصی و ظروف نیز دفن می کردند، در مورد پادشاهان حتی ممکن بود همسر پادشاه یا یکی از سران سپاه، دلقک و یا در مواردی کلّ خانواده ی او را همراه وی دفن می کردند چون اعتقاد داشتند که آن مرده به این افراد و وسایل برای زندگی بعد از این احتیاج دارد. اعتقاد به زندگی پس از مرگ در بین این اقوام با تعلیمات انبیاء تفاوت داشته است. در کتب آسمانی بسیار دیده شده که انبیاء مردم را به معاد دعوت کرده اند ولی با رفتن نبیّ از میان مردم (مرگ یا هجرت) این تعلیمات و آموزه ها دست خوش تحریف شده و یا از بین رفته است و آن قوم به خرافه روی می آوردند.
در تورات و انجیل قبل از تحریف، آیات و مباحث زیادی در مورد معاد وجود داشته، حتی هم اکنون نیز با وجود تحریفات کلی و اساسی می توان آیاتی در مورد معاد جسمانی در آنها پیدا کرد .
در کتاب فرابیر داود نبی، کتاب سموئیل و اشعیاء نبی، در اناجیل متی و یوحَنّا نیز بحث معاد و کیفر و پاداش مطالبی بیان شده است. در قرآن نیز همان طور که در درس گذشته گفته شد آیات فراوانی در مورد معاد و زندگی پس از مرگ وجود دارد و انبیایی که در مورد معاد و رستاخیز سؤالاتی پرسیده بودند مانند حضرت ابراهیم (ع) حضرت عُزَیر یا حضرت ارمیا .
به آیات 243 ، 259 ،260 سوره ی بقره مراجعه شود .
نکته ای که در اینجا قابل توجه است این می باشد که انبیاء الهی یقین کامل به معاد و رستاخیز داشته اند ولی این سؤالات را به این دلیل می پرسیدند که می خواستند این امر را با چشم خودشان و در این دنیا ببینند.
گروه های اسلام که برخی شیعه و بعضی سنّی بودند عقاید مختلفی در مورد معاد ارائه داده اند که در اینجا به طور مختصر بعضی از این گروه ها و عقایدشان را بررسی می کنیم .
1- تناسخیه یا توتم پرستان: خواستگاه این فرقه در هندوستان بوده و سردمدارشان فردی به نام یوزاسِف هندی می باشد، آنها معتقدند که معاد و قیامتی وجود ندارد ولی روح انسان نیز از بین نمی رود و پس مرگ از این جسم به جسم دیگری وارد شده و باز این روح در همین دنیا زندگی می کند و این دوره ادامه دارد تا ابد، و جسم دیگری که روح به آن وارد می شود می تواند حیوان باشد یا انسان دارد تا ابد، و جسم دیگری که روح به آن وارد می شود می تواند حیوان باشد یا انسان و این به عمل آن فرد بستگی دارد اگر در طول زندگی فرد خوب و درستکاری باشد روحش به جسم انسان دیگری وارد شده و به زندگی ادامه می دهند و اگر نباشد به جسم حیوانی وارد می شود مثلاً سگ، گوسفند، موش، سوسک که همه ی این ها به عمل آن فرد بستگی دارد.
2- صوفیه یا عرفا: این گروه که اغلب شعرا از این گروهند هم در اسلام وجود دارند و هم در ادیان دیگر، سر دسته ی این گروه محی الدّین عربی است و آنها به معاد جسمانی اعتقادی ندارند و معاد را صرفاً روحانی می دانند، اعتقاد آنها به حلول و اتّحاد است (وحدت در کثرت ،کثرت در وحدت) (وحدت وجود و موجود) یعنی همه ی مخلوقات قسمتی از خدا هستند و بعد از مرگ به اصل خود باز می گردند، به بیانی دیگر همه ی جهان مانند پازلی است که خدا آن را در عرصه ی دنیا ریخته و هر کس بعد از مرگ به جای خود باز می گردد و وقتی این پازل کامل شود، خدا می شوند. چون ما قسمتی از خدا هستیم و به عبارتی خود خدا هستیم، خدا خودش را عذاب نمی کند و معاد و عِقاب و پاداش معنایی ندارد، پس وقتی به اصل خود که خداست بازگردیم همه چیز لذّت و شیرینی است .
3- شیخیّه یا کشفیّه: فردی به نام شیخ احمد اَحصایی که تفکّرات وهّابی داشت به دلیل ریاضت های که کشیده بود به قدرت ها و مقامات متعددی دست یافته بود و توانسته بود در میان عوام برای خود جایگاهی دست و پاکند، این فرد فرقه ی شیخیّه یا کشفیه را پایه گذاری کرد که عقیده ی آنها اینست که بعد از مرگ روح وارد قالبی به نام «حورقلیا» می شود و با آن وارد عالم غیر محسوس در قیامت می شود .
این فرد توهّمات خود را به قدری دامن زد که ادّعای امامت و بعد پیغمبری کرد و پایه گذاران فرقه ی بهائیت در ایران از شاگردان و مریدان او بودند .
4ـ فلاسفه: فلسفه یک علم بشری است که پس از گسترش سفسطه و مغلطه به وجود آمد ، پایه ی این علم در یونان گذاشته شد و بنیانگذار آن ارسطو بود و بعد افلاطون و سقراط و بقراط ادامه دهنده و بسط دهنده ی این علم بودند، مقارن با اسلام این علم وارد ایران و ممالک اسلامی شد و پس از مخلوط شدن با دین فلسفه ی اسلامی به وجود آمد .[1]
مبنای فلسفه بر اینست که خطای فکری انسان را از بین برده و آن را با دلیل و منطق ثابت نگه دارد. فلسفه ی اسلامی شامل سه بخش یا سه تفکّر می شود که هر کدام از این سه خطّ فکری نظرات متفاوتی در مورد معاد دارند.
الف) فلسفۀ مشّاء[2]: اولین فلسفه ی اسلامی است که سردمدار آن ابن سینا ست، آنها معاد جسمانی را به هیچ عنوان قبول ندارند و فقط معاد روحانی را می پذیرند و می گویند معاد جسمانی عقلاً قابل اثبات نیست .ابن سینا در این مورد می گوید : با هیچ کدام از مبانی فلسفی نمی توانم ثابت کنم که معاد جسمانی وجود دارد ولی چون نظر پیامبر اسلام که صادق مصدّق است اینست که معاد جسمانی نیز هست من سخن ایشان را می پذیرم و تصدیق می کنم . فارابی نیز که یکی از پیروان فلسفه ی مشّاء است بر این عقیده است که بعد از مرگ، روح وارد دخان یا هوا می شود .
ب )فلسفه ی اشراق: سردمدار آن شیخ اشراق یا سهروردی است ، نظر آنها این بود که بعد از مرگ به هر کس یک قالب مثالی می دهند که مانند دود است و روح وارد آن می شود و با آن محشور می شود .
ج) فلسفه ی صدرایی یا حکمت متعالی: پایه گذار این فلسفه ملا صدرا یا صدرالمتألّهین می باشد و چون پیشرفته تر از بقیه است به فلسفه ی حکمت متعالی نیز معروف است و ممزوجی از فلسفه و عرفان می باشد و اکنون تقریباً تمام فلاسفه ایشان را قبول دارند، نظر آنها در مورد معاد اینست که ما محشور می شویم و روح داریم ولی فاقد عناصر بشری هستیم یعنی جرم و عنصر تشکیل دهنده ی بدنمان را نداریم بلکه قالب مثالی به ما داده می شود ولی قالب مثالی ما شبیه جسم مادی ماست ولی همان جسم مادی نیست بلکه از جنس لطیفی مانند روح است که روح وارد آن قالب شده و با آن وارد قیامت می شود.
در پایان لازم به ذکر است که هیچ کدام از این عقاید که در این درس ذکر شد با آیات قرآن و روایات معصومین ما تطابق ندارد و ائمّه علیهم السّلام و یارانشان به شدّت با این تفکرات و اعتقادات مبارزه می کردند .
[1] مامون در زمان خلافت خود برای اینکه بتواند حربه ای در مقابل علم بی پایان امام رضا (ع) درست کند مکانی به نام بیت الحکمة درست کرد و به دانشمندان و علماء اطراف خود دستور داد تا فلسفه ی یونانی را با کلمات اسلامی معنی کنند و به خورد طلّاب و شا گردان خود بدهند و در این راه هزینه ی بسیار زیادی صرف کرد و نام فلسفه ی اسلامی را برای آن برگزید، از آن پس هر کس که از این تفکرات پیروی کرده و می کند در واقع دنباله رو عملکرد مأمون می باشد .
[2] مشّاء از مَشی گرفته شده است ، مشی یعنی راه رفتن ، راه .
ابن سینا عادت داشت که وقت درس دادن راه برود .
ثبت دیدگاه